توتالیتاریسم چیست؟ به چه حکومتی میتوان توتالیتاریست اطلاق کرد؟
یکی از واژه های رایج در فرهنگ سیاسی که در مباحث سیاسی مورد استفاده قرار میگیرد توتالیتاریسم است از آنجائیکه این "اصطلاح" بیشترمورد استفاده قرار میگیرد و گاهی اوقات به معنای دقیق خود مورد استفاده قرار نمی گیرد و حتی دیده میشود که اشخاصی به اصطلاح مطلع نیز نا بجا از این واژه استفاده میکنند ونیز
میتواند در تحلیل سیاسی از یک وضعیت حاکم در شیوه حکومتی کشوری مورد استفاده قرار گیرد به تعریف و توصیف این شیوه پرداخته میشود .
توتالیتاریسیم در معنای لغوی کل گرایی و جمع گرایی میتواند معنا شود و شیوه حکومتی توتالیتاریستی نیز از این معنا دور نیست و آن تجمع قدرت سیاسی در اختیار یک گروه یا طبقه یا شخص میتواند باشد به عبارت دیگر تاریخ سیاسی کشورها را اگر مورد بررسی قرار دهیم این شیوه ها قابل مشاهده هست .
تصاویر جشن تولد کیم جونگ ایل تماشایی است؛ نشانی از «فرد» نیست؛ یک یک آنان در نمایشی خارق العاده، در کنار هم، تصاویری دیدنی می آفرینند. جشن تولد رهبر کره شمالی است. استادیوم محل برگزاری جشن، هر لحظه رنگ و تصویر عوض می کند و این «آدم» های در خدمت نظام توتالیتر، هر یک جزیی از آن تصویر محسوب می شوند. به یک «فرمان»، نمایش عوض می شود. تصاویر به یک «دستور» تغییر می کند؛ رنگ آدم ها و جایشان هم، به حکم آنچه که از پیش تعیین شده، تفاوت می کند. همه کشور به حرکت درآمده است؛ جشن تولد کیم جونگ ایل رهبر کره شمالی است. در روزی که تعطیل رسمی است، همه کره یی ها باید شاد باشند و شادمانی کنند، هرچند با وجود شکم های گرسنه و ضعف بدنی ناشی از سوءتغذیه ...
خبر قابل اعتمادی - خبر اخبار رسمی که رسانه و واحد مرکزی خبر در پیونگ یانگ منتشر می کند - از داخل کره شمالی به بیرون درز نمی کند؛ مطابق برآوردها در سال های گذشته حدود 20 درصد از مردم این کشور بر اثر سوءتغذیه و کمبود امکانات پزشکی جان خود را از دست داده اند. اما برای رهبر کره، «سوشی» درجه یک و تازه از ژاپن می رسد و یک آشپز ویژه ایتالیایی پیتزای مورد علاقه او را آماده می کند. اگر مردم کره شمالی حق دسترسی به هیچ رسانه خارجی را ندارند، در عوض، در آرشیو شخصی کیم جونگ ایل، حدود 20 هزار فیلم خارجی وجود دارد. دستگاه تبلیغاتی کره شمالی طی سال های گذشته، بارها این افسانه را به خورد مردم داده که تولد «کیم»، همراه با ظهور ستاره یی در آسمان بوده است، اما این «ستاره»، چیزی جز تکوین و تثبیت یک نظام توتالیتر (تمامیت خواه) نیست. نظام های توتالیتر بر مبنای برخی ویژگی های قابل تعریف، مشخص و تبیین شده اند؛ نشانه نخست، وجود یک ایدئولوژی رسمی و برخورداری از یک موقعیت ایدئولوژیک تقریباً خطاناپذیر است. نظام های توتالیتر می کوشند ایدئولوژی خود را بر واقعیت تحمیل کنند و بر مبنای آن (ایدئولوژی رسمی) در همه حوزه ها مداخله نمایند. این ایدئولوژی کل گرا، مجموعه یی از عقاید سیاسی - مذهبی فراگیر است که همه می باید به آن وفادار باشند طبق این ایدئولوژی فراگیر، نظام توتالیتر در همه حوزه های زندگی فرد و جامعه دخالت می کند. اینچنین، عملاً حوزه های خصوصی و غیرسیاسی زندگی، نابود می شود، اتفاقی که از منظر همان ایدئولوژی به وقوع می پیوندد. نتیجهء فقدان تنوع عقیده ها و سلایق و شیوه های زندگی و سرکوب دگراندیشان و صاحبان نظر مستقل است.
برای استقرار این شیوه حکومتی شرایط و ویژگی هایی را بر شمرده اند که مجموع این شرایط و ویژگی ها در کل شیوه حکومتی توتالیتاریستی را نمود میبخشد .حکومت توتالیتاریستی نوعی از حکومتهای استبدادی و خودکامه است که در آن شخص یا گروه یا طبقهء به خصوصی تمام قدرت سیاسی رادر کنف اختیار خود دارد و البته که در این وضعیت مردم هیچگونه اختیاری در تعیین سرنوشت سیاسی و به تبع آن اقتصادی و اجتماعی خود ندارند.باید توجه کرد که صرف وجود شکل سیاسی رایج پارلمانتاریستی و دموکراسی قابل مشاهده، نباید ما را منحرف نموده و با توسل به انتخابات فرمایشی موجود آن نظام سیاسی را جمهوری بدانیم چرا که توتالیتاریسم میتواند برای گمراه نمودن اذهان عمومی در داخل و خارج کشور به یکی از رژیم های سیاسی موجود متوسل شود و به اصطلاح قالب بگیرد این شیوه توانسته است برای حصول به انحراف اذهان عمومی ، خود را با نظام های سیاسی رایج تطبیق نماید و به شکل یکی از آنها درآید .
نشانه دیگر، سلطه یک حزب واحد در نظام توتالیتر است. این حزب معمولاً توسط یک فرد واحد رهبری می شود که هم او، بر کار حکومت نظارت دارد. حزب واحد، طبیعتاً نسبت به ایدئولوژی فراگیر، متعهد و مبلغ رسمی آن است. دیکتاتور نقش ایدئولوگ را هم ایفا می کند. نشانه سوم، وجود یک نیروی پلیس سرکوبگر و خشن رسمی و مخفی است، این پلیس، با توسل به اجبار و ارعاب و تهدید، مخالفت سیاسی با حکومت را ریشه کن می سازد. منتقدان و مخالفان حکومت، به مثابه دشمنان رژیم توتالیتر، هدف ثابت سرکوب و کیفر محسوب می شوند. چهارمین نشانه نظام های توتالیتر، انحصار وسایل ارتباط جمعی در دستان حکومت است، وضعی که تضمین کننده بقای رژیم می شود. ضمن اینکه با کمک رسانه رسمی، فقط عقاید «قابل اعتماد» به لحاظ سیاسی و «خالص» از حیث ایدئولوژیکی، قابلیت و امکان انتشار و ابراز می یابند. به بیان دیگر، توتالیتاریسم، نیازمند کنترل دولت بر تمامی وسایل ارتباط جمعی و نهادهای فرهنگی و دستگاه های آموزشی است. نشانه پنجم دولت های توتالیتر، در اختیار داشتن تمام وکمال تسلیحات و سلاح های مربوط به مبارزه مسلحانه در انحصار حکومت است؛ فقط دولت است که اجازه توسل و استفاده از زور را می دهد. و نشانه آخر، نظارت دولت بر تمامی جهات حیات اقتصادی است. افزون بر این، دولت توتالیتر با از میان بردن نهادهای خودجوش جامعه مدنی، می کوشد برای تحکیم قدرت خود، نهادهایی را از «بالا» بر جامعه تحمیل کند. توتالیتاریسم، با استبداد و اقتدارگرایی و دیکتاتوری سنتی، تفاوت دارد، چرا که دولت توتالیتر طالب «قدرت تام» از طریق سیاسی و ایدئولوژیک کردن تمامی جنبه های حیات اجتماعی و شخصی است. اینگونه، توتالیتاریسم، متضمن الغای آشکار جامعه مدنی و «زندگی خصوصی» است. دوره های حکومت هیتلر در آلمان، موسولینی در ایتالیا، استالین در شوروی و پول پوت در کامبوج را به عنوان نمونه های توتالیتاریسم ذکر کرده اند. اینها، به تعبیری صور جناح های راست و چپ نظام های توتالیتر محسوب می شوند. برخی از متفکران مکتب فرانکفورت- و به ویژه هربرت مارکوزه - در نقد نظام های لیبرالیستی، برای آن ویژگی های توتالیتری قائل شده اند. گفتنی است، کاربرد ویژگی های شاخص توتالیتاریسم - دستکاری وسیع در ایدئولوژی و استفاده از عامل ارعاب و سرکوب و تهدید - در اثر تکنولوژی نوین، تسهیل شده است. دولت های توتالیتر، به گونه یی مشخص و محسوس از رادیو، تلویزیون و سینما برای بسط تبلیغات به سود توتالیتاریسم بهره برده اند و کنترل سیاسی را از طریق نظارت گسترده بر مردم غیرنظامی حفظ کرده اند، وظیفه یی که نیازمند یک نظام بسیار کارآمد برای جمع آوری اطلاعات و پردازش آنهاست. آرمان توتالیتاریسم و هدف محوری آن، ایجاد یک انسان وفادار، ایثارگر و مطیع است، انسانی که آماده برای ترجیح دادن منافع رژیم بر منافع فردی باشد. رهبر در رژیم های توتالیتر، «خواست مردم» را بدون در نظر گرفتن خواست مردم تعیین می کند. بی شک، سرکوب خشن سیاسی، در تمکین توده ها به توتالیتاریسم، نقشی ویژه ایفا می کند. گو اینکه مهمترین ابزار نظام توتالیتر، همان ایدئولوژی رسمی و فراگیر است که رابطه انسان را با واقعیت - و با خودش نیز- مخدوش می کند. به تعبیری دولت توتالیتر، ویژگی های زندان، پادگان و گورستان را در خود جمع می کند. «تمامیت خواهی متمرکز» به مثابه شدیدترین نوع نظام های توتالیتر تنها مشکل سرکوبگر نیست؛ «توتالیتاریسم عام پسند» به عنوان نظامی غیرمتمرکز با سرکوبگری پراکنده و رهبریتی نه چندان مقتدر هم- که به هر دلیل مورد پذیرش توده نسبتاً وسیعی قرار می گیرد- یکی دیگر از اشکال نظام های توتالیتر است. بدیهی است که جوامع و دولت های موجود در جهان را - که عناصر و عوامل موثری از نظام های توتالیتر در آنها یافت می شود- با توجه به میزان دوری و نزدیکی شان به محدوده توتالیتاریسم می توان رده بندی و ارزیابی و مشخص کرد. اگرچه در عالم تخیل، دو اثر مشهور جرج اورول، مزرعه حیوانات و 1984، بهترین مثال ها برای نظام توتالیتر است، اما در جهان واقعی نیز نمونه های نزدیک به این رژیم ها قابل ردیابی اند. کره شمالی به ریاست جمهوری کیم جونگ ایل نمونه قابل توجهی است. او فراتر از رئیس جمهور، رهبر و پیشوای کره شمالی محسوب می شود، پیشوا در نظام های توتالیتر نقشی ویژه و اساسی دارد؛ اهمیت او تنها به اقتدار سیاسی اش محدود نمی شود؛ بلکه اهمیت آن شاید بیشتر به علت نقشی است که در تاثیر گذاری روانی بر توده ها و دادن هویت کاذب و القای ایدئولوژی رسمی و فراگیر ایفا می کند. نقشی که هیتلر در آلمان یا استالین در شوروی بر عهده داشتند، قابل ذکر است. بیهوده نیست که برادر رهبر کره کیم یونگ نام در مورد تولد کیم جونگ ایل می گوید؛ این ستاره تابناک، رخدادی نورانی است که آینده درخشان ما را تضمین و زندگی مردم کره شمالی را دگرگون می کند. این «دگرگونی» را افزون بر سوءتغذیه و فقر و گرسنگی شدید و گسترده در جامعه کره شمالی می توان با برخی شواهد دیگر هم نشان داد؛ تمکین پیونگ یانگ به خواست جهانی و واگذار کردن برنامه هسته یی پیشرفته اش در قبال دریافت کمک ناچیزی به مبلغ 400 میلیون دلار از آن جمله است. همچنین درآمد سرانه 900 دلاری (در مقایسه با درآمد سرانه 21 هزار دلاری کره جنوبی)، صادرات 19 میلیارد دلاری (در مقایسه با صادرات 290 میلیارد دلاری کره جنوبی) و تولید ناخالص داخلی 40 میلیارد دلاری (در مقایسه با تولید ناخالص داخلی 965 میلیارد دلاری کره جنوبی) دیگر شواهد قابل ذکر هستند. این وضع خروجی طبیعی و نتیجه بدیهی نظام توتالیتری است که «شهروند» مستقل نمی شناسد، خواست و اراده طبقه حاکم را با خشونت و تهدید و سرکوب تحمیل می کند و با تبلیغ و خدعه و فریب از رسانه های رسمی، ترویج می کند، ضمن اینکه ایدئولوژی رسمی را از طریق نهادهای آموزشی رسمی ترویج می کند. در برابر چنین وضعی افراد گریزی جز «ابزار» شدن و تمکین کردن ندارند در غیر این صورت «غیرخودی» و «دشمن» و «بیگانه» محسوب و طرد و تهدید و منفعل می شوند. این وضع رایج در نظام های توتالیتر- در اشکال گوناگون آن- است، آن چنان که به تعبیر دقیق یکی از اندیشمندان مکتب انتقادی، حتی در سرمایه داری دولتی در شکل توتالیتری آن دولت ابزار قدرت گروه حاکم جدیدی است که در نتیجه ادغام قدرتمندترین گروه های ذی نفع و صاحبان منافع، مقامات و کارمندان عالی رتبه در بخش های مدیریت صنعتی و تجاری، اقشار ممتاز بوروکراسی دولتی (از جمله نیروهای نظامی) و شخصیت های برجسته حزب پیروز سر برآورده است. هرکسی که به این گروه تعلق نداشته باشد، شیئی تحت سلطه صرف بیش نیست.
در مجموع میتوان این شیوه را با ترسیم یک مثلث به شکلی واضح توضیح داد . قاعده این مثلث را شرایط این حکومت می نامیم و شامل این مختصات است ایجاد رعب و وحشت در جامعه از طریق ترور یا حذف مخالفین – حضور فیزیکی اشخاص در صحنه های مختلفی که از جانب حکومتگران برپا میشود مانند راهپیمائی ها، میتینگ ها ، برنامه های مختلف اجتماعی ، برپائی آیین های سنتی و سیاسی حتی انتخابات فرمایشی یا رجوع به همه پرسی برای مناسبت های مختلف سیاسی و غیره و نیز آئین های مذهبی که حاوی القا وتوجیه نظام برای آحاد جامعه هست .به طور کلی هر اقدامی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم به مردم این وضعیت حاکم را توجیه و برای حکومت مشروعیت سیاسی کسب نماید ممکن است که از جانب بازیگران سیاسی تجویز شود.
ویژگی های این شیوه نیز در همان مثلث چنین میتواند باشد که قسمت میانی مثلث را تا نوک هرم آن به ویژگی ها اختصاص میدهیم و قسمت پائین آن عبارت خواهد بود از حزب واحد وبالاتر از آن ایدئولوژی واحد و در نهایت قسمت نوک هرم نیز مختص رهبر واحد خواهد بود .
در مجموع،نظام های توتالیتر می کوشند ایدئولوژی خود را بر واقعیت تحمیل کنند و بر مبنای آن (ایدئولوژی رسمی) در همه حوزه ها مداخله نمایند. این ایدئولوژی کل گرا، مجموعه یی از عقاید سیاسی - مذهبی فراگیر است که همه می باید به آن وفادار باشند طبق این ایدئولوژی فراگیر، نظام توتالیتر در همه حوزه های زندگی فرد و جامعه دخالت می کند. اینچنین، عملاً حوزه های خصوصی و غیرسیاسی زندگی، نابود می شود، اتفاقی که از منظر همان ایدئولوژی به وقوع می پیوندد. نتیجه، فقدان تنوع عقیده ها و سلایق و شیوه های زندگی و سرکوب دگراندیشان و صاحبان نظر مستقل است.
این گونه مواجهه انتقادی با نظام های توتالیتر و تلاش برای «رهایی» از «سلطه» به گونه یی «خودآگاه»، اهمیت مضاعف می یابد. «قربانیان» توتالیتاریسم گریزی جز مواجهه با «فرهنگ تک ساحتی» که از طریق رسانه های گروهی نظام تمامیت خواه تبلیغ و اعمال می شود، با اتکا به خودآگاهی ندارند. «آزادی» گوهر گرانقدری می شود که برای رعایت شأن انسان و احیای حقوق فرد نیازمند پیگیری جدی و باسماجت است. نباید از یاد برد که قدرت نظام توتالیتر در فریب اذهان انسان ها نهفته است؛ و لذا آزادی اجتماعی از اندیشه و تفکر روشنگرانه جدایی ناپذیر می نماید.
نمونه منسوخه این شیوهء حکومت، روسیه کمونیستی قبلی بود که این مختصات را میتوان با آن تطبیق کرد و حکومت کرهء شمالی در حال حاضر.